وبلاگ توپ اینجا همه چی درهمه
| ||
|
در مورد سيد يماني به نظر مي رسه كه دو شخص هستند كه يكي يماني اول كه زمينه ساز حكومت اسلامي در يمن و يماني موعود(اصلي ) هست كه ممكنه سيد الحوثي و شيعيان يمن زمينه سازان سيد يماني موعود باشند كه در اينده نزديك انشا الله خروج خواهد كرد .... اما مطالب و روايات مربوط به سيد يماني ........: احادیث فروانى به حتمى بودن خروج یمانى دلالت مىكند. از آن جمله حدیث عمر بن حنظله كه متن كامل آن را نقل كردیم و سندش را بررسى نمودیم.(75) مرحوم كلینى با سند صحیح از امام صادقعلیه السلام روایت كرده كه فرمود: پیش از قیام قائم پنج نشانه است: بانگ آسمانى، سفیانى، خسف، قتل نفسزكیه و یمانى. راوى پرسید: اگر پیش از آنكه این نشانهها رخ دهد، یكى از اهل بیت شما خروج كند، آیا ما نیز همراه او خروج كنیم؟ فرمود: نه.(76) در این حدیث اگر چه لفظ حتمى نیامده، ولى اینكه امامعلیه السلام رواى را نهى كرده از اینكه پیش از تحقق این نشانهها خروج كند، علامت حتمى بودن آن نشانهها مىباشد. مرحوم كلینى این حدیث را با پنج واسطه از امام صادقعلیه السلام روایت كرده كه همه آنها از نظر اهل رجال مورد وثوق مىباشند.(77) علامه مجلسى پس از نقل حدیث آن را حسن در حدّ صحیح دانسته و از شهید ثانى نقل كرده كه او نیز بر صحّت آن گواهى داده است.(78) امام صادقعلیه السلام در حدیث دیگرى علائم حتمى را بر شمرده و در ضمن آن فرموده: وَ الَْیمانىُّ مِنَ الَمحتُوم؛ یمانى نیز از علائمحتمى است.(79) در محضر امام صادقعلیه السلام از خروج سفیانى گفتگو شد، امام علیه السلام فرمود: اَنىََّ یَخْرُجْ ذلِكَ؟ وَ لَمَّا یَخرج كاسِرُ عَیْنَیْهِ بِصَنعاء؛ چگونه ممكن است او خروج كرده باشد، در حالیكه هنوز در هم كوبنده دیدگانش از صنعا خروج نكرده است؟(80) این حدیث سندش قوى نیست. ولى به روشنى دلالت مىكند كه خروج یمانى حتمى است. زیرا بدون یمانى، سفیانى در كار نیست. پس از بیان حتمى بودن خروج یمانى، به شمارى از ویژگیهاى او اشاره مىكنیم: اسم و لقب یمانى: در احادیث معصومین نام یمانى ذكر نشده، تنها سرِ نخى كه داریم پیشگویى سطیح كاهن براىِ ذى یزن پادشاه یمن است كه در شمار نشانههاى ظهور مىگوید: سپس نامآورى از یمن، از صنعا و عدن پدیدار شود كه چون پنبه سفید باشد. نامش حسن یا حسین است. با خروج او فتنهها در هم شكند. آنگاه مهدى آن فرخنده مبارك، آن هادى هدایتگر، آن سیدعلوى ظاهر مىشود. همگان از این عنایت الهى خشنود شوند، با نور او تاریكى رخت بر بندد.(98) علیرغم توجه خاص محدثان و سیرهنویسان به پیشگویىهاى سطیح كاهن و نقل آن در كتب،(99) سخنان او حجت شرعى نیست، لیكن تنها منبعى است كه از نام یمانى و سیماى نورانى او سخن گفته است. در شمارى از احادیث فتن و ملاحم از یمانى به عنوانِ اَمیرُ الْعُصَب یعنى فرمانده گروهان تعبیر شده(100) و در برخى دیگر تصریح شده كه فرمانده گروهان یمنى و قرشى است، یعنى از اهل یمن و از تیره قریش است.(101) و آن مؤیَّد است با حدیث امام صادقعلیه السلام كه او را از تبار زید شهید معرفى فرموده است.(102) و در حدیث دیگرى آمده است كه منظور از عُصَب؛ گروهان یمنىها مىباشد.(103) و در برخى احادیث از او به عنوان منصور یعنى پیروز تعبیر شده است.(104) و در برخى از لشكریان یمانى ستایش شده كه از او پیروى مىكنند، تكسواران همدان و خولان پیشاپیش یمانى مىآیند(105) و در میان ركن و مقام با آن حضرت بیعت مىكنند.(106) آیین یمانى: از احادیث یاد شده به روشنى استفاده مىشود كه او تابع مذهب اهلبیتعلیهم السلام مىباشد. از معصوم نیز مطلبى رسیده كه آن را تأیید مىكند. در فتنه ابو مسلم خراسانى برخى او را محبِّ اهلبیت مىپنداشتند و او را با یمانى تطبیق مىكردند. امام صادقعلیه السلام فرمود: لا، اَلیمانى یُوالى عَلیّاً وَ هذا یَبْرَأُ مِنه؛ نه، این طور نیست، یمانى از علىعلیه السلام پیروى مىكند، درحالیكه او از آن حضرت بیزارى مىجوید.(96) در ضمن یك حدیث طولانى امام صادقعلیه السلام نشانههاى ظهور را برشمرده، در پایان مىافزاید: وَ خُروج رَجلٍ مِن وُلْدِ عَمِّى زَیدٍ بِالیمَن، وَ انْتِهاب سِتارَةِ البَیت؛ و خروج مردى از تبار عمویم زید در یمن و به یغما رفتن پرده كعبه.(97) اگر منظور از این شخصى كه از یمن خروج مىكند، یمانى موعود باشد، حدیث تصریح مىنماید به اینكه نسب او به جناب زید بن على بن الحسینعلیه السلام مىرسد. - خروج یمانى
احادیث فروانى به حتمى بودن خروج یمانى دلالت مىكند. از آن جمله حدیث عمر بن حنظله كه متن كامل آن را نقل كردیم و سندش را بررسى نمودیم.(75) مرحوم كلینى با سند صحیح از امام صادقعلیه السلام روایت كرده كه فرمود: پیش از قیام قائم پنج نشانه است: بانگ آسمانى، سفیانى، خسف، قتل نفسزكیه و یمانى. راوى پرسید: اگر پیش از آنكه این نشانهها رخ دهد، یكى از اهل بیت شما خروج كند، آیا ما نیز همراه او خروج كنیم؟ فرمود: نه.(76) در این حدیث اگر چه لفظ حتمى نیامده، ولى اینكه امامعلیه السلام رواى را نهى كرده از اینكه پیش از تحقق این نشانهها خروج كند، علامت حتمى بودن آن نشانهها مىباشد. مرحوم كلینى این حدیث را با پنج واسطه از امام صادقعلیه السلام روایت كرده كه همه آنها از نظر اهل رجال مورد وثوق مىباشند.(77) علامه مجلسى پس از نقل حدیث آن را حسن در حدّ صحیح دانسته و از شهید ثانى نقل كرده كه او نیز بر صحّت آن گواهى داده است.(78) امام صادقعلیه السلام در حدیث دیگرى علائم حتمى را بر شمرده و در ضمن آن فرموده: وَ الَْیمانىُّ مِنَ الَمحتُوم؛ یمانى نیز از علائمحتمى است.(79) در محضر امام صادقعلیه السلام از خروج سفیانى گفتگو شد، امام علیه السلام فرمود: اَنىََّ یَخْرُجْ ذلِكَ؟ وَ لَمَّا یَخرج كاسِرُ عَیْنَیْهِ بِصَنعاء؛ چگونه ممكن است او خروج كرده باشد، در حالیكه هنوز در هم كوبنده دیدگانش از صنعا خروج نكرده است؟(80) این حدیث سندش قوى نیست. ولى به روشنى دلالت مىكند كه خروج یمانى حتمى است. زیرا بدون یمانى، سفیانى در كار نیست.
پس از بیان حتمى بودن خروج یمانى، به شمارى از ویژگیهاى او اشاره مىكنیم: در احادیث فروانى تصریح شده كه یمانى از یمن خروج مىكند. از جمله فضل بن شاذان با سند صحیح از امام صادقعلیه السلام روایت كرده كه در ضمن یك حدیث بسیار طولانى فرمود: وَ خُروجُ السُّفیانى مِن الشَّام، وَ الَْیمانىِّ مِنَ الَیمن؛ سفیانى از شام و یمانى از یمن خروج مىكند.(81) فضلبن شاذان این حدیث را فقط با دو واسطه از امام صادقعلیه السلام روایت كرده كه آنها هر دو مورد وثوق هستند.(82) شیخ صدوق نیز همین فراز را در ضمن حدیثى طولانى با سلسله اسنادش از امام باقر علیه السلام روایت كرده است.(83) نعیم بن حماد نیز با سلسله اسناد خود در ضمن یك حدیث طولانى از امام باقرعلیه السلام روایت كرده كه فرمود: ثُمَّ یَصیرُ اَلیهِم مَنصور الیمانىُّ مِن صَنْعاء بِجُنودهِ، وَ لَهُ فَورةُ شَدیدَة؛ سپس یمانى پیروز با لشكریانش از صنعا با یك جنب و جوش خاصى به سوى آنها حركت مىكند.(84) خروج یمانى از نشانههاى حتمى و در آستانه ظهور مىباشد. همانگونه كه كسى نمىتواند براى ظهور وقت تعیین كند، براى خروج یمانى و سفیانى نیز هرگز كسى نمىتواند وقت تعیین كند. آنچه مسلم است این كه خروج یمانى مقارن با خروج سفیانى است. چنانكه در احادیث فراوان به آن تصریح شده است: فضلبن شاذان با سند صحیح از امام صادقعلیه السلام روایت مىكند كه در ضمن یك حدیث طولانى فرمودند: قَد یَكونُ خُروجُه وَ خُروج الیمانىِّ مِنَ الیمن مَع الرَّایاتِ البیضِ فى یَومٍ واحِدٍ وَ شَهرٍ واحِد وَ سُنَّةٍ واحِدَة؛ خروج سفیانى با خروج یمانى از یمن با پرچمهاى سفید در یك روز، در یك ماه و در یك سال رخ خواهد داد.(85) فضل بن شاذان این حدیث را با سه واسطه از امام صادق علیه السلام روایت كرده كه هر سه در اوج وثاقت مىباشند.(86) در نتیجه از بالاترین سطح صحت برخوردار مىباشد. از امام صادقعلیه السلام روایت شده كه فرمود: یمانى و سفیانى همانند دو اسب مسابقه به دنبال یكدیگر فرا مىرسند.(87) محمدبن مسلم گوید: یَخرجُ قَبلَ السُّفیانى مِصْرىٌّ وَ یَمانى؛ پیش از سفیانى مصرى و یمانى خروج مىكنند.(88) در این حدیث اگر چه به نام معصوم تصریح نشده، ولى بى گمان محمد بن مسلم آن را از غیر معصوم نقل نمىكند. از این حدیث استفاده مىشود كه اگر چه سپاه سفیانى و سپاه یمانى همانند دو اسب مسابقه وارد كوفه مىشوند، ولى خروج یمانى پیش از خروج سفیانى خواهد بود. امام رضاعلیه السلام مىفرماید: خروج سفیانى، یمانى، مروانى و شعیببنصالح و دستى كه ظاهر مىشود و چنین و چنان مىكند، پیش از این امر(ظهور حضرت) رخ مىدهد.(89) امیر مؤمنان در یك حدیث بسیار طولانى، پس از تشریح نبردهاى خونین كوفه مىفرماید: ناگهان سپاه خراسانى و یمانى همانند دو اسب مسابقه به دنبال یكدیگر پدیدار مىشوند.(90) امام باقرعلیه السلام در ضمن یك حدیث طولانى مىفرماید: خروج سفیانى، یمانى و خراسانى در یك سال، یك ماه و یك روز خواهد بود.(91) از جمعبندى احادیث یاد شده به این نتیجه مىرسیم كه خروج یمانى با خروج آشوبگران و فتنهجویانى چون سفیانى، مروانى و مصرى، و اصلاح جویانى چون خراسانى و شعیببن صالح مقارن و همزمان خواهد بود. در احادیث فراوان پیرامون پرچم یمانى گفتگو شده و تصریح شده كه در میان پرچمهایى كه آنروز در اهتزاز خواهد بود، پرچمى هدایت یافتهتر از پرچم یمانى نیست. فضل بنشاذان با سند صحیح از امام صادقعلیه السلام روایت كرده كه فرمود: خُروجُ الثلاثَةِ: الخُراسانىِّ وَ السُّفیانىِّ وَالیمانىِّ فی سَنَةٍ واحدةٍ، فی شهرٍ واحدٍ، فی یومٍ واحدٍ، فَلیسَ فیها رایَةٌ بِأهْدى مِن رایَةِ الیمانى، تَهدى الَى الحَقِّ؛ خروج سه تن: خراسانى، سفیانى و یمانى در یكسال، یك ماه و در یك روز مىباشد. در این میان پرچمى هدایت یافتهتر از پرچم یمانى نیست كه به سوى حق هدایت مىكند.(92) این حدیث را فضلبن شاذان با سه واسطه روایت كرده كه هر سه در حد اعلاى وثاقت هستند.(93) در نتیجه حدیث صحیح و معتبر مىباشد. در حدیث دیگرى كه تحت عنوان زمان خروج از طریق فضلبن شاذان با سند صحیح روایت كردیم، آمده بود: خروج یمانى از یمن با پرچمهاى سفید.(94) امام باقر علیه السلام نیز در حدیث مفصلى از خروج یمانى، خراسانى و سفیانى گفتگو نموده، از تقارن آنها سخن گفته و در پایان مىفرماید: وَ لَیسَ فی الرَّایاتِ رایَة اَهْدى مِن رایَةِ الیمانى، هِى رایةُ هُدىً، لاَنَّهُ یَدعوُ الى صاحِبِكُم؛ در میان این پرچمها، پرچمى هدایت یافتهتر از پرچم یمانى نیست. آن پرچم هدایت است، زیرا او شما را به سوى صاحبتان فرامىخواند.(95) از احادیث یاد شده به روشنى استفاده مىشود كه او تابع مذهب اهلبیتعلیهم السلام مىباشد. از معصوم نیز مطلبى رسیده كه آن را تأیید مىكند. در فتنه ابو مسلم خراسانى برخى او را محبِّ اهلبیت مىپنداشتند و او را با یمانى تطبیق مىكردند. امام صادقعلیه السلام فرمود: لا، اَلیمانى یُوالى عَلیّاً وَ هذا یَبْرَأُ مِنه؛ نه، این طور نیست، یمانى از علىعلیه السلام پیروى مىكند، درحالیكه او از آن حضرت بیزارى مىجوید.(96) در ضمن یك حدیث طولانى امام صادقعلیه السلام نشانههاى ظهور را برشمرده، در پایان مىافزاید: وَ خُروج رَجلٍ مِن وُلْدِ عَمِّى زَیدٍ بِالیمَن، وَ انْتِهاب سِتارَةِ البَیت؛ و خروج مردى از تبار عمویم زید در یمن و به یغما رفتن پرده كعبه.(97) اگر منظور از این شخصى كه از یمن خروج مىكند، یمانى موعود باشد، حدیث تصریح مىنماید به اینكه نسب او به جناب زید بن على بن الحسینعلیه السلام مىرسد. در احادیث معصومین نام یمانى ذكر نشده، تنها سرِ نخى كه داریم پیشگویى سطیح كاهن براىِ ذى یزن پادشاه یمن است كه در شمار نشانههاى ظهور مىگوید: سپس نامآورى از یمن، از صنعا و عدن پدیدار شود كه چون پنبه سفید باشد. نامش حسن یا حسین است. با خروج او فتنهها در هم شكند. آنگاه مهدى آن فرخنده مبارك، آن هادى هدایتگر، آن سیدعلوى ظاهر مىشود. همگان از این عنایت الهى خشنود شوند، با نور او تاریكى رخت بر بندد.(98) علیرغم توجه خاص محدثان و سیرهنویسان به پیشگویىهاى سطیح كاهن و نقل آن در كتب،(99) سخنان او حجت شرعى نیست، لیكن تنها منبعى است كه از نام یمانى و سیماى نورانى او سخن گفته است. در شمارى از احادیث فتن و ملاحم از یمانى به عنوانِ اَمیرُ الْعُصَب یعنى فرمانده گروهان تعبیر شده(100) و در برخى دیگر تصریح شده كه فرمانده گروهان یمنى و قرشى است، یعنى از اهل یمن و از تیره قریش است.(101) و آن مؤیَّد است با حدیث امام صادقعلیه السلام كه او را از تبار زید شهید معرفى فرموده است.(102) و در حدیث دیگرى آمده است كه منظور از عُصَب؛ گروهان یمنىها مىباشد.(103) و در برخى احادیث از او به عنوان منصور یعنى پیروز تعبیر شده است.(104) و در برخى از لشكریان یمانى ستایش شده كه از او پیروى مىكنند، تكسواران همدان و خولان پیشاپیش یمانى مىآیند(105) و در میان ركن و مقام با آن حضرت بیعت مىكنند.(106) در برخى از احادیث از تقارن خروج یمانى با جنبش سید حسنى گفتگو شده است. كلینى با سند صحیح در ضمن حدیثى از امام صادقعلیه السلام روایت كرده كه فرمود: وَ اَقْبَل الیمانى وَ تَحرَّكَ الحَسَنىُّ وَ خَرجَ صاحِبُ هذَا الأمر؛ یمانى پیش بتازد، حسنى به جنبش درآید و صاحب این امر خروج فرماید.(107) كلینى این حدیث را با چهار واسطه روایت كرده كه هر چهار تن در اوج وثاقت هستند و حدیث صحیح مىباشد.(108) در احادیث فراوان از نبرد سخت یمانى با سفیانى سخن رفته، تصریح شده كه چون دو اسب مسابقه آنها را دنبال كرده، تار و مار مىكند،(109) و بر اساس روایت صحیح، سفیانى و پسرش به دست یمانى به هلاكت مىرسند.(110) در احادیث فتن و ملاحم، یمانى جایگاه بسیار رفیعى دارد كه ما به جهت محدود بودن صفحات این نوشتار، به همین مقدار بسنده نموده و اضافه مىكنیم كه حضرت باقر علیه السلام در مقام لزوم یارى رساندن به یمانى مىفرماید: وَ اِذا خَرَجَ الیمانى فَانْهَضِ اِلَیهِ، فَانَّ رَایتَهُ رایَة هُدىً، وَ لا یَحِلُّ لِمُسْلمٍ اَنْ یَلْتَوىَ عَلیه، فَمنْ فَعَل ذلِكَ فَهو مِن اَهلِ النَّارِ، لأنَّهُ یَدعوُ اِلَى الحَقِّ و الى صِراطٍ مُستَقیم؛ چون یمانى خروج كند به سویش بشتاب. زیرا پرچم او پرچم هدایت است. بر هیچ مسلمانى جایز نیست كه بر او بتازد. زیرا او به سوى حق و به راه راست فرا مىخواند.(111)
75. این حدیث در زیر عنوان: بازشناسى علائمحتمى از شیخ صدوق نقل كردیم و صحت سندش را اثبات كردیم. 76. كلینى، الكافى، ج 8، ص 258، ح 483. 77. این پنج واسطه عبارتند از: محمد بن یحیى العطار، براى وثاقتش ر.ك: نجاشى، الرجال، ص 353، رقم 946. احمد بن محمد بن عیسى، براى وثاقتش ر.ك: شیخ طوسى، الرجال، ص 366. على بن الحكم، براى وقاقتش: ر.ك: شیخ طوسى، الفهرست، ص 151، رقم 376. ابو ایوب خزاز - ابراهیم بن عیسى - براى وثاقتش ر.ك: نجاشى، الرجال، ص 20، رقم 25. عمر بن حنظله، براى وثاقتش ر.ك: كلینى، الكافى، ج 3، ص 275. 78. علامه مجلسى، مرآة العقول، ج 26، ص 406. 79. نعمانى، الغیبة، ص 252، ب 14، ح 11. 80. همان، ص 277، ب 14، ح 60. 81. فضلبن شاذان، اثباتالرجعة؛ مختصر اثباتالرجعة، تراثنا، ش 15، ص 216، ح 18؛ میر لوحى، كفایةالمهتدى، ص 280، ح 39؛ خاتونآبادى، كشف الحق، ص 182، ح 30. 82. آن دو واسطه عبارتند از: صفوانبن یحیى، براى وثاقتش ر.ك: نجاشى، الرجال، ص 197، رقم 524. محمدبن حمران، براى وثاقتش ر.ك: نجاشى، الرجال، ص 359، رقم 965. 83. شیخ صدوق، كمالالدین، ج 1، ص 331، باب 32، ح 16. 84. نعیم بن حماد، الفتن، ص 231، ح 855. 85. فضلبن شاذان، مختصر اثباتالرجعة، تراثنا، ش 15،ص 215؛ میر لوحى، كفایه المهتدى، ص 262؛ خاتون آبادى، كشف الحق،ص 169. 86. این سه واسطه عبارتند از: محمد بن ابى عمیر، براى وثاقتش ر.ك: شیخ طوسى، الفهرست،ص 218،رقم 617. جمیل بن دراج، براى وثاقتش ر.ك: نجاشى، الرجال، ص 126، رقم 617. زرارةبن اعین، براى وثاقتش ر.ك: نجاشى، الرجال، ص 175،رقم 463. 87. نعمانى، الغیبة، ص 305، ب 18، ح 15؛ شیخ طوسى، الأمالى، ص 661، م 35، ح 20. 88. شیخ طوسى، الغیبة، ص 447، ح 444؛ شیخ حرعاملى، اثبات الهداة، ج 3، ص 728، ح 58. 89. نعمانى، الغیبة، ص 253؛ شیخ حر، اثبات الهداة، ج 3، ص 735. 90. علامه مجلسى، بحارالأنوار، ج 52، ص 274؛ هیئت تحریریه، موسوعة احادیث امیر المؤمنین، ج 1، ص 318. 91. نعمانى، الغیبة، ص 255، ب 14، ح 13. 92. فضلبن شاذان، اثباتالرجعة - محظوط - مختصر اثباتالرجعة، تراثنا، ص 216، ح 17، خاتون آبادى، كشف الحق، ص 173، ح 29. 93. این سه واسطه عبارتند از: محمد بن ابى عمیر، براى وثاقتش ر.ك: شیخ طوسى، الفهرست، ص 218، رقم 617. سیف بن عمیره، براى وثاقتش ر.ك: نجاشى، الرجال، ص 189، رقم 504؛ شیخ طوسى، الفهرست، ص 140، رقم 333؛ ابن شهر آشوب، معالم العلماء، ص 56، رقم 377؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج 2، ص 470، رقم 3182. بكر بن محمد ازدى، براى وثاقتش ر.ك: نجاشى، الرجال، ص 108، رقم 273؛ شیخ طوسى، اختیار معرفهالرجال، ص 592، رقم 1107؛ علامه حلى، الرجال، (خلاصةالاقوال)، ص 25. 94.فضلبن شاذان، اثباتالرجعة - محظوط -؛ تراثنا، ش 15، ص 215، ح 16؛ میر لوحى، كفایة المهتدى، ص 262؛ خاتونآبادى، كشف الحق، ص 169. 95. نعمانى، الغیبة، ص 255، ب 14، ح 13. 96.شیخ طوسى، الأمالى، ص 661، م 35، ح 19؛ علامه مجلسى، بحارالأنوار، ج 47، ص 297؛ همو، ج 52، ص 275، ح 170. 97. سید ابن طاووس، فلاح السائل، ص 171؛ علامه مجلسى، بحارالأنوار، ج 86، ص 62. 98. حافظ برسى، مشارق انوار الیقین، ص 247؛ علامه مجلسى، بحارالأنوار، ج 51، ص 163؛ كاظمى، بشارة الاسلام، ص 254. 99.ابونعیم، دلائل النبوة، ج 1، ص 140 ص 125 122؛ ابن هشام، السیرةالنبویة، ج 1، ص 194 - 190 ص158 ص128 - 124 100.نعیم به حماد، الفتن، ج 1، ص 401، ح 1208. 101.همان، ص 120، ح 283. 102. سید ابن طاووس، فلاح السّائل، ص 171. 103. همو، التشریف بالمنن، ص 77، ب 20، ح 22. 104.نعیم بن حماد، الفتن، ص 231 و 300، ح 855 و 1153. 105.سید ابن طاووس، التشریف بالمنن، ص 295، ب 79، ح 417. 106.همان، ص 281، ب 70، ح 407. 107.كلینى، الكافى، ج 8، ص 189، ح 285. 108. این چهار واسطه عبارتند از: محمد بن یحیى العطار، براى وثاقتش ر.ك: نجاشى، الرجال، ص 353، رقم 946. احمد بن محمد بن عیسى، براى وثاقتش ر.ك: شیخ طوسى، الرجال، ص 366. حسن بن محبوب، براى وثاقتش ر.ك: شیخ طوسى، الفهرست، ص 96، رقم 162. یعقوب سراج، براى وثاقتش ر.ك: نجاشى، الرجال، ص 451، رقم 1217. 109. نعمانى، الغیبة، ص 305؛ طبرسى، مجمع البیان، ج 8، ص 622. 110.فضلبن شاذان، اثباتالرجعة - محظوط - مختصر اثباتالرجعة، تراثنا، ش 15، ص 215، ح 16؛ میر لوحى، كفایة المهتدى، ص 262؛ خاتون آبادى، كشف الحق، ص 169. 111.نعمانى، الغیبة، ص 256، ب 14، ح 13. استاد علىاكبر مهدىپور نظرات شما عزیزان:
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ آآآپم
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]()
http://blogers.ir
سلام مرسی که بهم سر زدی اول که میتونی اینجا عضو بشی که مشکلاتت حل بشه و دوم اینکه بهم بگو چه مشکلی پیش میاد واسش چه خطایی میده |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |